در ماه دسامبر 2021، این نخستین کلماتی بود که یک مرد فلج تنها به کمک افکار خود و یک رابط مغز و پردازشگر (BCI) که به کمک کمپانی Synchron کاشته شده بود، توییت کرد.
برای میلیونها نفری که مبتلا به فلج، صرع و بیماریهای عصبی- عضلانی می باشند، BCIها حرکت بازیابی شده و قابلیتهای فکر به متن را ارائه میدهند.
فعلا، شمار اندکی از نسخههای تهاجمی این تکنولوژی تجاری شدهاند. ولی چندی از کمپانی ها مصمم به تغییر این تکنولوژی می باشند.
در نهایت، BCIs به افراد این فرصت را میدهد که به کمک افکار خود، طیف وسیعی از وظایف را ایفا کنند. ولی آیا این موضوع بی نظیر است یا وحشتناک؟
BCI ها چگونه عمل می کنند؟
BCI ها قادر هستند غیر تهاجمی (پوشیدنی) یا تهاجمی (کاشته شده) باشند. فعالیت الکتریکی متداولترین دادههای عصبی است که BCIهای تهاجمی وضعیت سیگنال بهتری برای موارد غیرتهاجمی ارائه میدهند.
نتیجه اکثر BCI ها را می توان به صورت غیرفعال، فعال و واکنشی خلاصه کرد. همه BCI ها از پردازش سیگنال برای فیلتر کردن سیگنال های مغز استفاده می کنند. پس از پردازش، BCI های فعال و واکنشی قادر هستند در جواب به فعالیت داوطلبانه مغز کاربر، خروجی ها را برگردانند.
سیگنالهای نواحی ویژه مغز ترکیبی از سیگنالهای کوچک خیلی از مناطق مختلف در نظر گرفته میشوند. لذا BCIها از الگوریتمهای تشخیص الگو برای رمزگشایی منشا بالقوه سیگنال و پیوند آن به یک رویداد عملی، مثل یک کار یا فکر، استفاده میکنند.
یکی از ابتدایی ترین BCI های کاشته شده تشنج هایی با مداومت به دارو را در بعضی از 50 میلیون نفر مبتلا به صرع درمان کرد. و آزمایشات بالینی در حال انجام، عصر تازه ای را برای افراد دارای اختلالات عصبی و جسمی مجسم می کند.
فعلا، خارج از قلمرو بالینی، اطلاعاتی عصبی در فضایی عمدتا ساماندهی نشده وجود دارد.
در کنش متقابل انسانی، افکار به همراه شخصی که آنها را تجربه می کند و با آنها ارتباط برقرار می کند و به صورت مجزا با کمک شخص دریافت کننده ارتباط تفسیر می شود. از این بابت، اجازه دادن به الگوریتمها برای تفسیر افکار ما را میتوان به موجودیت دیگری که برای ما «صحبت میکند» تشبیه کرد.
این قادر است در آینده ای که تفکر به متن تبدیل شده است، مشکلاتی را ایجاد کند. مثلا، یک BCI امکان دارد خروجی" من خوبم" را تولید کند، هنگامی که کاربر اراده داشته باشد" من عالی هستم" باشد. اینها مشابه می باشند، ولی یکسان نیستند. تصحیح فیزیکی اشتباه برای یک فرد توانمند به میزان کافی ساده است، ولی برای اشخاصی که فقط به کمک BCI قادر هستند ارتباط برقرار کنند، خطر سوء تعبیر وجود دارد.
افزون بر این، BCI های کاشته شده قادر هستند دسترسی غنی به سرتاسر سیگنال های مغزی را آماده کنند. هیچ گزینه ای برای تایین سیگنال های مشترک وجود نخواهد داشت.
دادههای مغز مسلما خصوصیترین دادههای ما می باشند به دلیل اینکه میتوان درباره هویت و شکل ذهنی ما استنباط کرد. با این وضعیت، شرکتهای ویژه BCI امکان دارد نیازی به اطلاع مشترکین درباره اینکه چه دادههایی برای آموزش الگوریتمها استفاده میشوند، یا اینکه به چه طریقی اطلاعات به تفسیرهایی که منجر به خروجیها میشود، مرتبط میشوند، برخوردار باشند.
در استرالیا، مصوبه های سختگیرانه ذخیره سازی اطلاعات ایجاب می کند که سرتاسر اطلاعات بیمار متعلق به BCI در سرورهای امن به طرزی غیرقابل شناسایی ذخیره شوند، که به محافظت از اطلاعات خصوصی بیمار کمک می کند.
اگر از خصوصیات عصبی محافظت نشود، چه چیزی در خطر است؟
بعید است BCI ها ما را وارد دنیای دیستوپیایی کنند، تا حدی به علت محدودیت های محاسباتی کنونی.بین ارسال یک متن کوتاه با کمک BCI و تفسیر کل جریان آگاهی فرد، جهشی وجود دارد.
به هر حال، ایجاد این جهش تا مقدار زیادی به این وابسته است که به چه طریقی قادر هستیم الگوریتمها را آموزش دهیم، که به اطلاعات و قدرت محاسباتی بیشتری احتیاج دارد. ظهور حساب کتاب کوانتومی، هر زمان که امکانپذیر باشد، توانایی آن را دارد این منابع محاسباتی اضافی را آماده کند.
کتاب کتی اونیل در سال 2016، سلاحهای تخریب ریاضی، را به نمایش می گذارد که به چه طریقی الگوریتمهایی که مفاهیم پیچیده نظیر خصوصیات انسانی را اندازهگیری میکنند، توانایی آن را دارند به موجودات غارتگر اجازه دهند تصمیمهای مهمی برای آسیبپذیرترین افراد بگیرند.
شرکتهای شخص ثالث امکان دارد دادههای عصبی را از شرکتهای BCI بخرند و از آن برای تصمیمگیری بهرمند شوند، همانند اینکه به چه کسی وام داده شود یا به مراقبتهای بهداشتی دسترسی داشته باشد.
امکان دارد به دادگاه ها اجازه داده شود که طبق سابقه پیشین یا محیط اجتماعی-جمعیتی افراد بالقوه ارتکاب جرم، دستور نظارت عصبی را صادر کنند.
BCI های تخصصی برای" تقویت عصبی" را می توان شرط استخدام، نظیر ارتش قلمداد کرد. این موضوع مرزهای بین استدلال انسان و تاثیر الگوریتمی را از بین می برد.
مثلا سرتاسر صنایعی که حفظ اطلاعات فردی و حساس ویژگیهای حیاتی است، خطر واقعی هک اطلاعات عصبی موجود است، محلی که مجرمان سایبری به اطلاعات مغز دسترسی دارند و از آنها سوء استفاده می کنند.
آنگاه مثالهای ظریفتری از جمله پتانسیل سواستفاده گری وجود دارد.سوگیری امکان دارد به روشهای مختلفی به فناوریهای BCI نفوذ کند، از جمله با کمک گرفتن از:
تایین اطلاعاتی آموزشی همگن فقدان تنوع در میان کمپانی کارآزمایی بالینی عدم تنوع در تیم هایی که الگوریتم ها و نرم افزارها را طراحی می کنند.
اگر قرار است BCI ها به مشترکین متنوع جواب دهند، باید تنوع در هر مرحله از پیشرفت لحاظ شود. به چه طریقی می توانیم از اطلاعاتی عصبی محافظت کنیم؟ چشم انداز« حقوق عصبی» فضایی در حال تکامل است. چالشهای اخلاقی در مناسب سازی بین تایین بهترین برای افراد و آنچه برای جامعه اساسا بهتر است نهفته است.
مثلا، آیا افراد در ارتش باید به دستگاههای تقویتکننده عصبی مجهز شوند تا بتوانند بهتر به کشور خود خدمت کنند و از خود در خط مقدم محافظت کنند، یا این که هویت و اطلاعات فردی و حساس آنها را به خطر میاندازد؟ و کدام قانون باید حقوق عصبی را شامل شود: قانون حفاظت از خصوصیات فردی، قانون سلامت، قانون مصرف کننده، یا قانون کیفری؟
برای نخستین بار در جهان، شیلی در سال 2021 با دسته بندی صریح دادههای ذهنی و فعالیتهای مغزی تحت عنوان یک حق انسانی که باید از منظر قانونی محافظت شود، قانون حقوق عصبی را برای حمایت از حریم شخصی ذهنی تصویب کرد. هرچند گامی در مسیر صحیح است، کماکان مشخص نیست که به چه طریقی چنین قانونی پردازش می شود.
یک مجمع بیماران مستقر در کشور آمریکا، امور را در دستان خود می گیرد. پیشگامان BCI یک شورای مدافع است که اطمینان می دهد مکالمات درباره اخلاق عصبی به کمک بیمار هدایت می شود.
از دیگر تلاشها میتوان به بنیاد حقوق اعصاب « تکنوکراتیک» با الگوبرداری از سوگند بقراط که با کمک پزشکان گرفته شد، اشاره کرد. کمیته بین المللی استانداردسازی برای استانداردهای BCI نیز در حال انجام است.